Monday, December 17, 2007

اگه گفتي دوستت دارم فقط بازي لبهات بود........وگرنه رنگ خودخواهي نشسته توي چشمات بود

عاقبت ظلم تورو يه روز تلافي مي كنم
اشكامو پاك مي كنم با دل تباني مي كنم
مياد اون روزي كه تو قهر دلم رو ببينی
چشماتو باز بكني حقيقتو خوب ببيني
مياد اون روزي كه من نامه هاتو پاره كنم
مياد اون روزي كه من غم دلمو چاره كنم
اگه اون روز برسه منم برات ناز مي كنم
با غم و غصه و دردم تورو دم ساز مي كنم
اگه دل تاب بياره منم به اون روز مي رسم
روي ابرا مي شينم به آسمونها مي رسم
تو مي خواي تا مي توني دل منو خون بكني
با رقيبام بشيني منو تو ديوونه كني
اما هرروز خوشي تنگ غروبي هم داره
شباي سرد و سياه صبح سپيدي هم داره