Wednesday, December 13, 2006

چشم شیطان




رفتارش دوستانه بود.لبخند به لب داشت.تلاش میکرد
بابازی کلمات دوستیشو ثابت کنه
سعی می کردم چشم تو چشمش نشم.

.می ترسیدم
تو چشای این زن شیطان رو دیده بودم

می ترسیدم
.
.

12 comments:

Anonymous said...

salam
mamnoon ke sar zadin
hamare bar gharar

Anonymous said...

salam
mamnoon ke sar zadin
hamare bar gharar

Anonymous said...

.....منتظرت بودم
!جاودان و پایدار

Anonymous said...

شيطان! شيطان اونه كه منو از خطر ميترسونه
از عاشق شدن....

Anonymous said...

nemishe goft natars,chon khodamam gahi tarsidam,gahi albate.

Anonymous said...

منتظرت هستم
هماره برقرار!

Anonymous said...

ميشناسمش اونم دمه مارمولك ها رو مي كنه

Anonymous said...

شيطان كه ترس نداره مثل بقيه اجنه است يه بسم الله بگو فرار ميكنه

Anonymous said...

شيطان كه ترس نداره مثل بقيه اجنه است يه بسم الله بگو فرار ميكنه

Anonymous said...

خسته ام من خسته از تکرار
خسته از آیینه و دیوار
خسته از اشعار بادا مرگ
زنده باد چوبه های دار

Anonymous said...

جالب بود.دارم بقیه پست هاتم می خونم.زیباست

Anonymous said...

چشم ها هیچوقت دروغ نمی گن