Monday, July 16, 2007

تاوان


در من بنگر
تو مست در می ناب خود
در خود فراموشی خود
و فراموشی من
و
آنها
و نگاههای سنگینشان
که از روی قضاوت درونشان است
از آخرین تکه های دل من
چیزی نگذاشتند
برای ترمیم
باز هم قلبم شکست!!!!!!!!! ء
آیا این نیز تاوان دوست داشتن تو بود؟؟؟
و من
چه سر سختانه ایستاده ام
رو در رو
مقابل همه
همه کسانی که به من!!! ء
به من به چشم فاحشه ای می نگرند
و می ترسم که روزی
پیاله صبر عشقم لبریز شود
وتنم را به مرگ بفروشم.ء




.................
سوال پایین اگه جواب ندادین یادتون نره.منتظرم

6 comments:

Anonymous said...

:(

Anonymous said...

دلم

Anonymous said...

وقتی چیزی موجودیتش به وسیله یکی از حواس پنجگانه -عقل و یا حتی احساس درک بشه. براش فعل است یا هست آورده میشه و در غیر اینصورت نیست

Anonymous said...

از ديو گر خواهي امان هر دم بر آور تو ز جان
جانان جانانم پليد

Anonymous said...

چرا همه فكر ميكنن كه فاحشه از دايره انسانيت بيرونه؟
اگر كسي ثابت كرد كه ارزشش از يك فاحشه بيشتره بايد خود دادار باشد
تو اين دنيا كيست كه همه چيز خود را در طبق اخلاص گذاشته باشد و رنج دنيا را بخرد و بد نامي تا با نان جوين خويش برسد و در كوله خود انبانه به دوش كشد اگر كسي را چنين شهامتي باشد من نامش نه فاحشه نه قحبه و نه تمام نامهاي نكوهيده كه نكو نام عالم ميگذارم خواهش دارم بانو نام فاحشه را به بدي بكار نبريد

Anonymous said...

ميترسم از آنكه بانگ آيد روزي
كاي بيخبران فاحشه نه آن است و نه اين